در انتظار ماست , نگاهی بیندازیم2016در این مقطع زمانی از سال, درنگ می کنیم , تا به مسیر طی شده در سال گذشته بنگریم و با شکیبایی به پیش رو, و سفری که در سال . زمانی که دل از عشق لبریز است, گاهی چنین احساس میشود که گویی واژه ها کافی نیستند.این احساسی است که پس از بازگشت از مراسم "عرس" مولانا جلال الدّین رومی در قونیه در کنیمآذرماه تجربه می . با ورود عشق به درون دل, مهارکردن آن برای دل یا ذهن یا جسم دشوار است.البتّه این مشکل خجسته ای ست و آنقدر ارزش دارد که کسی درجستجویش باشد. راه حلّش نیز ساده است.راهش شوداین است که اجازه دهیم جریان عشقی که از سمت خداوند,به وسیله پیامبران او و مردان الهی, در دل ما جاری شده , به درون هر کس که با او ارتباط داریم سرازیر . بنابراین عشق چیزی نیست که نگهداشتنی و یا مهار کردنی باشد.اگر بخواهیم آن را نگه داریم و یا مهار کنیم , بی شک متلاشی خواهیم شد.باید اجازه دهیم عشق در ما جریان یابد و آن را تا آنجا که ممکن است به رایگان و بی قید و شرط , بی آنکه تبعیضی قایل شویم , به همگان بدهیم.البتّه راز پنهان این است که انرژی عشق از طریق بخشیدن آن , افزایش می یابد.درویش های چرخان قونیه این فرایند را با حالت بدنی خود در طول چرخش نشان می دهند.کف یک دست به سمت بالاست تا برکات را از آسمان دریافت کند و کف دست دیگر به سمت پایین است تا آن برکات را نکنددر زمین پخش کند.این کار فقط کاری سخاوتمندانه نیست بلکه می توان گفت کاری ضروری وحیاتی است, که موجب می شود انرژی عشق به طور کامل ما را ویران . مردم واژه " دنیا" یا "جهان" را به گونه ای به کار می برند که گویی این واژه به معنی دارایی های مادّی ست.حضرت ابوسعید ابوالخیر –عارف والا مقام ایرانی-باور متفاوتی دارند.ایشان می گویند:" دنیا به معنی فراموش کردن خداوند است.".فراموش کردن خداوند , همچون باری , بر دوش دل سنگینی میکند و معمولا سنگینی اش از دایره توجّه ما بیرون می ماند چرا که رفته استرفته یاد می گیریم و می پذیریم که این بار , چیزی طبیعی . بطور قراردادی وقتی می گوییم "قلب" , منظورمان عضوی ست که در جای مشخّصی نزدیک مرکز بدن ما قرار دارد.امّا حقیقت این است که قلب , همه بدن را در برمی گیرد.در واقع جایی که به احتمال زیاد می توانیم آن را لمس کنیم , در پیشانی ست.فراموشی تقریبا شبیه یک سردرد است که برای مدّت زیادی با ما بوده است و در نتیجه به آن عادت کرده ایم و دیگر توجّهی به نداریمآن . عشق , دل را نرم می کند.چون عشق , یاد خداوند و چیزی بیش از آن است . می گویم چیزی بیش از آن چون وقتی سخن از یاد خداوند می گوییم ,از آن طرف احتمال فراموش کردن او نیز هست.خواجه معین الدّین حسن چشتی میفرمایند :" عاشق چه در درون و چه در بیرون از مرحله" ذکر" گذشته است.عاشق , مرحله" فکر" را تجربه می کند که در آن حضور خداوند , پیوسته ستاست.سردرد فراموشی از بین رفته است.قرآن کریم میفرماید : انّ مع العسر یسری یعنی پس از سختی آسانی . یک مثال کاربردی میزنم , مثلا وارد محیطی می شویم و برای لحظه ای فراموشی خداوند را که در فضا شناور است احساس می کنیم.حال به محض اینکه عشق در دل ما حاضر شود , این فراموشی همچون ناپدید شدن مه , از بین می رود. عشق با کمک گرفتن از رحمت خداوند, نور خورشید را می تاباند و مه فراموشی را پراکنده میسازد."سردرد" از بین می رود مثل اینکه داروی مسکّن خورده باشیم.ما فکر میکنیم که فراموشی , قاعده است .اما در واقع "ذکر" وضعیّت طبیعی ماست.قرآن کریم میفرماید :" لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم / ثمّ رددناه اسفل سافلین" یعنی " به راستی انسان را درنیکوترین اعتدال آفریدیم / سپس او را به پست ترین مراتب پستی بازگردانیدیم".بنابراین می توان گفت که در واقع ذکر یا هشیاری, و در واقع همان عشق, ستحالت طبیعی ماست و فراموشی و بی توجّهی نوعی بیماری . دریافت عشق و بخشیدن آن, یکی از تعریف های حضرت ظهورمیان از راه تصوّف بود .سخن او میتواند معانی بسیاری داشته باشد. از جمله می توان گفت ,منظور این است که عشق الهی را دریافت کنیم و آن را در وجود هر کسی که ملاقات می کنیم , پخش کنیم.البتّه ذهن شما می پرسد" چگونه عشق را دریافت کنم؟" , "چرا عشق را دریافت کنم ؟".ذهن استدلالی , بسیار علاقه مند به پرسیدن "چگونه ؟" و " چرا ؟" می باشد.مردان الهی چنین پاسخ می دهند :" عشق به عنوان هدیه ای از طرف پیر معنوی به فرد داده میشود.".خدمت , دل را پاکیزه می کند و آن را یابیمآماده دریافت عشق مینماید.این نهایت سطحی ست که ما با تلاش کردن می توانیم بدان دست . پس از سپری کردن دوهفته در شهر قونیه در زمان "عرس" مولانا , این گونه صحبت کردن از عشق اجتناب ناپذیر است.اجازه دهید برخی لحظه ها و همچنین انسان ها یی را که کردم ذکر کنم.همه نیکی ها از جانب حضرت مولاناست امّا ایشان از طریق آدم ها,عمل می کنند.بنابراین می بایست با سپاسگزاری بسیار, ازعبدالله و خانواده اش نام ببرم .مخصوصا ملاقات هالت که در طول تابستان , زمانی که مشغول یادگیری زبان انگلیسی بود , مهمان من و همسرم در سوتهمپتون شد.امیدوار بودم تا بتوانم با پذیرایی از او , گوشه ای از مهربانی هایی پسر او طول نوزده سال سفر به قونیه به من شده بود, جبران کنم.هرچند که عبدالله بی وقفه در حق من مهربانی و مهربانی کرد.او هتلی خوب را برای اقامتم ترتیب داد و از دریافت وجه نقد را که در بودکرد .من و مریدان را به شام مجلّلی در خانه زیبایش در مرام دعوت کرد.هالت بیشتر اوقات با منخودداری . بیشتر غروب ها به درگاه علی بابا –جانشین نوری بابا-رفتم و در مراسم ذکر –بیان صوت" الله" - شرکت کردم.درآنجا با خوش آمد گویی گرم و شادمانه سالکان راه تصوّف روبرو شدم و شدهدیه ای غیر منتظره و پربرکت ازطرف محبوب- نوری بابا- به من داده . ساعت ها ملاقات مریدان ایرانی لطف خاصی داشت.مریم مقدّم و مادرش شهلا از شیراز آنجا بودند.من و مریم تقریبا هرروز ساعات زیادی از طریق اسکایپ با هم در ارتباط هستیم .بعضی وقت ها رقصددر این سفر برای تکمیل ترجمه دیوان حافظ کار می کنیم.او و شهلا امسال به حج رفتند.نفر بعد یاسمن دوست داشتنی (یاسی) از کرمان بود.با لبخند جذابّش و اشتیاق فراوانش برای مسیر معنوی. فهمیدیم که او بسیار زیبا می . مریم از تهران , که در مدّت سه سال بسیار به من نزدیک بوده است , خیلی زود به ما پیوست.ما خانواده خوب کوچکی بودیم .خانواده ای که کمی بعد با ورود فریبا از تبریز بزرگتر شد.فریبا به سلسله پیوست.او مخصوصا در انجام ذکر خیلی خوب است و این کار را با تمام قلبش انجام می دهد.خانواده ما از این هم بزرگتر شد وقتی که نرگس جذّاب به ما پیوست .دختری که در سنّ حسّاس هجده سالگی به وسیله عشقی که از جانب حضرت مولانا احساس کرد, آشکارا و به میزان زیادی به جلو برده شد.کاش من در هجده سالگی چنان حسّاسیتی داشتم .خواهران دوست کردندداشتنی او هم گاهی ما را همراهی می . ما یک زیارت کامل هم انجام دادیم.نخست شمس الدّین تبریزی سپس حضرت مولانا , پس از آن بی حکیم افندی –طبیب مولانا-, حضرت کازرونی ,حضرت صدرالدّین قونوی , حضرت آتش باز ولی –آشپز مولانا-, طاووس بابا در مرام, جمال علی دد در نزدیکی آنجا.همچنین مزار نوری بابا را زیارت کردیم که در گورستان بزرگی نزدیک حرم مولانا ست. و همچنین توانستیم با اسین چلبی , در بنیاد طریقت مولویّه در قونیه دیدار کنیم.ملاقات کوتاهی با برادر ایشان که در حال حاضر شیخ طریقت است , در جشن شب "عرس" در حرم مولانا در بیست و ششم آذر ماه شدحاصل . جمع ما دوباره برای صرف ناهار به خانه دوست داشتنی عبدالله دعوت شد.در این نوبت , شیخ ابراهیم گمارد از آمریکا هم به ما پیوست.ما همچنین افتخار دیدار علی بابا را داشتیم و او را در خانه قدیمی و دوست داشتنی اش که به سبک سنّتی ترکی ساخته شده , ملاقات کردیم.من نمی خواستم باعث زحمت او شوم چون ایّام ده روزه ذکر برای جسم , طاقت فرساست .امّا زمانی که استگفتم ما تنها برای دیداری کوتاه آمده ایم ایشان گفتند :" اختیار آمدنتان در دست خودتان بود امّا اختیار رفتنتان در دست من ". مهمانان یکی پس از دیگری قونیه را ترک کردند. برخی افراد برنامه سفرشان را تغییر دادند تا اندکی بیشتر در این شهر بمانند چون جاذبه حضور مولانا به شدّت احساس می شد.حافظ شیرازی سماعدرمصراعی میفرمایند :" مطربان رفتند و صوفی در ". یک غروب از مراسم سماع که در تالاربزرگ برگزار می شد , دیدن کردیم.بلیط نداشتیم امّا حضرت مولانا به نحو شگفت انگیزی مقدّمات را فراهم کردند و ما وارد شدیم.زیبایی کار ایشان داردشگفت انگیز است.همیشه همین کار را می کنند و هر بار کارشان تازگی . موارد ذکرشده تنها اندکی از چیزهایی ست که درباره قونیه به ذهنم می رسد.امّا کلّ سال برای من و فرهانا-همسرهمیشه عاشق و پشتیبانم- سالی مهم و پرمشغله بود.از مصاحبت با هالت نیز بردیمبسیار لذّت . یاسمن راه زیادی را از کرمان برای دیدن ما به انگلستان آمد.ما نیز به آپارتمان او در لندن رفتیم و چهارتایی از موزه های لندن و حتّی از کاخ باکینگهام دیدن کردیم. همچنین ملاقات هایی با مهمانان و خویشاوندان داشتیم.همسرم با کمک یک مرید انگلیسی به نام بهار , برای هدیه تولّدم , مجموعه ای از شعرهای اولیّه ام را گرد آوری کرده و به چاپ دارندرساندند که بسیار جالب از آب درآمده بود.از آنها سپاسگزارم هم بخاطر زحماتشان و هم بخاطر تلاششان برای اینکه این راز را تا روز تولّد از من پنهان نگه . مراسم "عرس" حضرت خواجه صاحب را در ماههای اپریل و می برگزار کردیم و نیز در هشتم و نهم اپریل "عرس"حضرت ظهورمیان را جشن گرفتیم .کار توسعه منزل ظهوری با تلاش خستگی ناپذیر ریاض شریف به پایان رسید.ما آن را منزل نوری بابا نام نهادیم و برای نخستین بار در اکتبر"عرس" نوری بابا را جشن گرفتیم.جلسات ذکر هفتگی ادامه دارد و به تدریج از نظر فنّاوری بهتر و بهتر می شود تا افراد از مسافت های دور جغرافیایی بتوانند به وسیله اسکایپ در مراسم ذکر شرکت کنند.ما مراسم ذکر را انجام می دهیم و گاهی با همکاری میکاییل که شرکت نوازنده گیتار است , ترانه های خودم را اجرا می کنیم .برخی جلسات را فی البداهه برگزار کردیم.حسام و ریاض در طول ذکر , طبل می نوازند و آصف به زیبایی می خواند.برای حرفه کردن در مراسم ذکر هفتگی ,سخت است .امّا او هر روز برای خواندن نماز به منزل ظهوری می آید و همیشه از هر راهی که بتواند ,خدمتی انجام می دهد.مارتین با عکس های آدام ای خودش از مراسم "عرس" , یک تقویم درست کرد .این تقویم تنها یک نسخه داشت .بنابراین نمی توانم به شما هم بدهم . فداکارانه البتّه سال گذشته لحظه های تلخی نیز داشت.حسام الدّین دای سن- مرید قدیمی - دچار حمله قلبی شد.امّا به سرعت بهبود یافت وخیالمان از بابت او آسوده شد و خدا را شکر کردیم.او به نحوی آوردبرای نخستین , هر روز از مادر سالمندش نگهداری می کند.یکی از بستگان فرهانا در اثر یک سقوط به شدّت زخمی شد و از ناحیه پا فلج گردید.دعای ما بدرقه راه او, همسر و کودکانش است. بار در طول سالیان سال , نتوانستم به اجمیر شریف در هندوستان بروم .امید است که خداوند به زودی امکان این سفر را فراهم . به برکت مردان الهی , شعر همچنان از قلم می تراود(شاید باید بگویم از صفحه کلید کامپیوتر می تراود.اما این استعاره در اینجا به کار نمی آید). کار روی دیوان حافظ با مریم مقدّم از طریق اسکایپ ادامه یافت .گاهی برای ساعتهای متمادی در یک روز کار کردیم.از مریم سپاسگزارم و اشتیاق خستگی ناپذیر او را تحسین می کنم.نتیجه کار تا اینجا این است که در حال اتمام جلد چهارم و آخر هستیم.سپاسگزار خداوند و برکات حضرت حافظ هستیم و امیدواریم به یاری خداوند , سالی که در پیش روست , سال انتشار این اثر امباشد.در ضمن من ساعاتی را نیز صرف کار بر روی تصاویری برای دیوان کرده . خوانش کامل ترجمه نیکلسون از مثنوی مولانای روم , به زبان انگلیسی که من در یک دوره ده ساله انجام دادم , هم اکنون به همراه متن مثنوی در فضای اینترنت قرار داده شده است.برای اوزدمیرمتشکرماین کار از ابراهیم گمارد سپاسگزارم. و همچنین برای جنبه های فنّی این کار از فیرات . بیشک چیزهای زیادی هستند که درباره سال پر مشغله گذشته, از قلم انداخته ام .امّا اکنون زمان نگریستن به آینده است.خداوند تقدیر ما را رقم می زند درست مثل ویژگی هایی که در ژن های ما قرار داده شده اند. این ویژگی ها تعیین میکنند که بدن ما چه شکلی به خود بگیرد و یا مغزمان چگونه رشد و پرورش یابد.امّا خداوند در آنچه برای ما رقم می زند , نکته ای را هم در نظر گرفته است و آن ضرورت مسؤلیّت پذیری ما در قبال کردارمان است.مسؤلیّت ما این است که تا آنجا که ممکن است اراده خود را با اراده و خواست عظیم او , یکی کنیم . اگر با عمل کردن نهطبق خواست او, در پی خشنودی او باشیم , سود می کنیم.حال چه اعمال ما نتیجه دلخواهمان را به بار بیاورند یا . وقتی با مشکلی روبرو می شویم برای راه حل آن می بایست به خداوند رو کنیم.از این طریق و همچنین از طریق ذکر گفتن و کارهایی از این دست خود را با یاد خداوند انس می دهیم و مشکل کنیمرا به یک فرصت تبدیل می . جهان گاهی از موقعیّت های چالش برانگیزعبورمی کند.افزایش تروریسم جهانی باعث افزایش یافتن ارتباطات بین المللی شده است.خداوند نعمت ها را در اختیارانسان قرارمی دهد امّا او در بیشتر مواقع از این نعمت ها سواستفاده می کند .روش های ایجاد ترس هیچ بهره ای از معنویّت ندارند.فرقه گرایی ها از جمله قبیله گرایی ,طبقه گرایی,نژادگرایی و ملیّت گرایی بیشک شیطان های جهان اطراف ما هستند.بایستی هشیار باشیم تا همواره ذهنمان را از تأثیرزیان آور آنها پاک کنیم .اگر فکری به ذهن بیاید که اندکی بوی فرقه گرایی داشته باشد , بایستی به سرعت آن را ریشه کن کنیم.ممکن است توانایی تغییردادن حوادث کره زمین را نداشته باشیم امّا مسلمّا توانایی تغییر ذهن خود را از طریق تربیت کردن افکارمان داریم.افکار ما به همان اندازه گفتارمان و کنیمکردارمان و حتّی بیشتر , دیگران را تحت تأثیر قرار می دهد.پس بیایید این مسؤلیّت را بپذیریم و نسبت به نیک بودن افکارمان , اطمینان حاصل . انسانیّت برای خودش روحی دارد .روحی که به گفته شاه ولی الله دهلوی, ایستا نیست بلکه پویا و در تکامل است.ریاضت های سختگیرانه ای که این روح در زمان اجداد بادیه نشین ما , قبل از ظهور اسلام , به آن نیاز داشت , در حال حاضر لزومی ندارد.اکنون ما باید خویش انظباطی را با استفاده از روش های دیگری در خود پرورش دهیم .تا بتوانیم دربرابر دریای رنجی که در درون ماست , مقاومت کنیم , بی آنکه بدنمان را نابود کنیم یا اینکه به گوشه عزلت بخزیم.ما همانگونه که شکسپیر می گوید "جنگجویان روز نبردیم" .و این بدان معناست که ما بایستی مسؤلیّت پرورش ذهنمان را, در چهارچوب زندگی به شیوه امروزین , بپذیریم. پیشرفت معنوی فرد , به طور کامل از محیط اجتماع او جدا نیست.کاری که ما در راستای تطهیر خویش انجام می دهیم همواره توسّط محیط اطرافمان زایل می شود .امّا این یک پیشامد ناگوار نیست, به شرطی که تصمیم بگیریم به شیوه متفاوتی در آن نظر کنیم.حقیقت این است که ما محیط اجتماعی اطرافمان را تطهیر می کنیم وقتی می پذیریم که در آن زندگی کنیم و در چهارچوب آن عمل کنیم.وقتی تحلیل رفتن روحیّه ما بسیار زیاد باشد , برای مدّتی در گوشه خلوت و پاک دلهایمان عزلت میگزینیم پردازیمامّا به محض بازگشت به حالت طبیعی, دوباره به انجام مسؤلیّت هایمان می . خلوت نشینی می تواند روزانه انجام گیرد.مثل وقتی که در ساعات خاصّی نماز می خوانیم و یا مراقبه می کنیم و یا با راهنمای خود { در عالم درون یا بیرون } دیدار می کنیم.مارکوس کنداورلیوس –فیلسوف و امپراطوررومی-در پایان روز , راجع به افکار و کردارش عمیقا اندیشه می کرد و تصمیم می گرفت که روز بعد آنها را بهتر . خلوت نشینی ممکن است انجام دادن کاری چون مطالعه کتابهای سودمند باشد .به طور کلّی خواندن آن دسته از کتابهای تصوّف که پدید آورندگان قابل اعتمادی دارند , توصیه می شود .این کتابها بهتر از خواندن کتابهای جدید درباره تصوّف است.پیاده روی انفرادی یا جمعی , روشی دیگر برای خلوت نشینی موقّت است.البتّه از اخبار جهانی که پیوسته در حال تغییر است , بیخبر نباشید. چند نیایش و مراقبه در ساعات اولیّه صبح , بسیار موثّر است..برخی از مردم هر کاری می کنند نمی توانند ذهنشان را ساکت کنند .دوباره همان افکار همیشگی بارها و بارها به سراغشان می آیند . کاغذ و قلم و راهکار برای برطرف شدن این وضعیّت وجود دارد .یک روش آن است که آرام روی سجّاده تان بنشینید وهر نماز یا نیایشی را که به طور معمول انجام می دهید , انجام دهید .سپس یک نیازی نیست که شکل یک لیوان آب بردارید. نامه ای به خداوند بنویسید و در آن تا آنجا که می توانید نگرانی ها و اضطراب هایتان را با جزییّات تمام بیان کنید و درپایان از او درخواست کمک کنید . باشدگوشه کاغذ را در آب لیوان کمک را تعیین کنید .فقط طلب کمک کنید. .اگر رنج شما خیلی ناگوار است , پیشانی تان را بر زمین بگذارید و مصرّانه از او کمک بخواهید .سپس نامه را تا کرده , بزنید و آب را بنوشید .کاغذ را در جایی پنهان کنید تا کس دیگری به آن دسترسی نداشته . خوردن ,خوابیدن و صحبت کردنتان را متعادل کنید .زمانی که غذا می خورید , به جای اینکه نیمی از حواستان به برنامه تلویزیون باشد , توجّه خود را معطوف به غذا کنید. نعمت های خود را بشمارید.منظور این است که بنشینید و برای هر کدام از نعمت هایتان از خداوند سپاسگزاری کنید.آیا دو پا دارید ؟ دو چشم ؟ نعمت شنیدن ؟ سقفی بالای سرتان ؟ پولی در بانک ؟ یک اتومبیل ؟ اسباب و اثاثیّه منزل ؟ همسر ؟ کودکان ؟ برق ؟ گاز ؟ غذا ؟ کامپیوتر ؟ آیا تا به حال خداوند را به خاطر آنها شکر کرده اید ؟ فقط نگویید " خدایا ! برای همه چیز سپاسگزارم ".بلکه شروع به درست کردن یک فهرست کنید و تا می توانید جزییّات را یکی پس از دیگری در فهرست خود بگنجانید.آن کتری جدید , لباس جدید و یا حتّی چیزهای قدیمی که کنندداشته اید و هرگز بخاطر داشتنشان از خداوند سپاسگزاری نکرده اید.اتومبیلی که کار می کند , درهایی که جیرجیر می کنند و درهایی که جیرجیر نمی . رنج و فقر بسیاری از مردم باید به عنوان یک نشانه تلقّی شود -عاملی برای یادآوری شکرگزاری بخاطر آنچه داریم- .امّا فهرست ما نباید تنها به شمارش نعمت های مادی محدود شود بلکه استخداوند به ما چیزهای دیگری مثل دیدگاه مثبت , لحظه های شاد, موقعیّت معنوی و دیگر برکات را عطا کرده . اگر به این نصیحت گوش کنید , از نظر معنوی ثروتمند می شوید .بیشک فهرست شما پایانی ندارد و قبل از اینکه بتوانید آن را تمام کنید , خسته خواهید شد. شخصی نزد رابعه –اهل بصره- آمد و از سردردش شکایت کرد .رابعه از او پرسید که آیا قبلا هم سردرد داشته است ؟ او پاسخ داد خیر .رابعه به او گفت پس دستمال شکر به سرت ببند. اگر بر چیزهایی که باید به خاطر آنها خدا را شکر کنید , تمرکز کنید , شکایت های شما تحت الشّعاع قرار می گیرند و احتمال اینکه از همان جنس نعمت هایی که بخاطرشان سپاسگزار هستید باشددریافت کنید , بالا میرود.همدردی و کمک شایسته به تهی دستان ,مظلومان , بیماران و نیازمندان بایستی بخشی از جبران ما از درون, در قبال نعمت هایمان . نصیحت های کلّی بسیاری وجود دارد .از راهنمای معنوی تان بپرسید که کدام توصیه برای شخصیّت شما مناسب ترین است.هیچ دو شخصیّتی کاملا یکسان نیستند. سالی که در پیش روست , ازلحظه های سخت خالی نخواهد بود , ما هم چنین دعا و درخواستی نداریم . از لحظه های آسودگی نیز خالی نخواهد بود.موفقیّت ها و شکست ها پیش خواهند کنحضرت علی علیه السّلام فرمودند:" خداوند را به فسخ عزایم شناختم". کیپ لینگ می گوید : از این دو طرّار( شکست و پیروزی ) به یکسان پذیراییآمد. . خدمت به نکته مهم این است که چشم اندازی پیدا کنیم.ما بایستی طرحی برای زندگی مان داشته باشیم .طرحی نه بر پایه علاقه های خودخواهانه خودمان بلکه طرحی بر اساس علاقه به خدمت به دیگران. شماستشنوای همدرد دیگران , خدمت به خداوند است وخدمت به خداوند ,خدمت به برترین گرایش های وجودی خودمان است. نیکوکاری ممکن است چیزی بیش از یک لبخند بهنگام و یا یک گوش نباشد .اما برای بخشیدن , ما ابتدا باید چیزی برای بخشیدن داشته باشیم.بنابراین بکوشید تا شادمان باشید حتّی زمانی که شرایط به ضرر . بایستی بر افکار ناسالم چیره شوید.ضرب المثلی می گوید :" نیکوکاری از خانه آغاز می شود ".امّا خانه حقیقی ما دل ماست .دلتان را خالص و روشن کنید .سپس آن را بدون محدودیّت و ملاحظه , به دیگران بدهید.و شکرگزار باشید که شما چیزی برای بخشیدن دردست دارید .نه از این جهت که چیزی عالی و خوب در شماست . بخشنده حقیقی خداوند است .شاکر باشید که هستیدابزاری در دست او . فروتنی , ویژگی مهمّی ست که برکات را ازطرف حلقه روح های بزرگ, که نزد صوفیان به نام "حلقه مردان مقدّس " مشهورند , نازل می کند.کلید دریافت این برکات این است که همواره به خودتان آموزش دهید تا چنین فکر کنید " هر کس از من بهتر است ". سال آینده می تواند زندگی شما را به سوی بهترشدن پیش ببرد اگر فرمانروایی بر نفس سرکش را آغاز کنید. این کاررا هدفی قراردهید که از ژرفای وجودتان , ضرورت آن را احساس میکنید ونپرسید"چگونه؟" یا "چرا؟"."چگونگی" در دل شما آشکار خواهد شد و "چرایی" , لزومی ندارد . حضرت ظهورمیان مکاشفه ای داشت – منظورم فقط دیدن چیزی با چشم دل نیست چنانکه صوفیان معمولا می بینند.مکاشفه او این بود که پیام بینهایت مهم عشق که به وسیله روح های بزرگی همچون خواجه معین الدّین حسن چشتی , مولانای رومی و حضرت عبدالقادر گیلانی تعلیم داده شده است , میتواند درزندگی ما, دردنیای امروزما یعنی دنیای سرعت و تغییر به کارگرفته شود وجامه عمل بپوشد.برای درک این مکاشفه نیازی نیست که از نظر مذهبی متعصّب باشیم و یا حتّی زیادی پارسا باشیم بلکه بایستی زندگی روزمره خود را به وسیله تفکّر والا و ساده زیستی به چیزی ویژه تبدیل کنیم .تصوّف ما باید بی هیاهو باشد نه اینکه آن را به رخ دیگران بکشیم و به چیزی تظاهر کنیم.برخی رفتارهای نامتعارف, ناگزیر از شخصی که در راه تصوّف است سر می داریمزنند و ضرری هم ندارند به شرطی که زیاده روی در کار نباشد امّا آنها نشانه های عدم پختگی هستند نه پختگی.ما باید آنچه را که خدا می خواهد پنهان باشد , پنهان نگه . ما یک جامعه هستیم که دردل جوامع گوناگون جای داریم.زمان "عرس" و دیگر مناسبت ها مثل میلاد پیامبر اعظم صلّی الله علیه و اله , اراده درونی ما را راسخ ترمی کند و به آن طراوت و تازگی می بخشد.سطح انرژی معنوی افزایش می یابد.امّا در روزهای دیگر سال هدف ما باید این باشد که آن جریان انرژی معنوی را زنده نگه داریم .مولانا چنین دعا می کند :"در عشق زنده نیستباید ".ما بایستی هر روز برای اجابت این دعا " آمین " بگوییم.خواجه عثمان هارونی به ما می گوید که زندگی فقط نفس کشیدن و خوردن . خدایا ! عشق را نیایش روزانه ما قرار ده خدایا ! عشق را پاداش ما و کار ما قرار ده خدایا! چنان کن که در لحظه های آسودگی در عشق بسر بریم خدایا !چنان کن که در لحظه های سختی , عشق راهنمایی مان کند عشق, شخصیّت ما را عوض نمی کند امّا استعدادهای ما را شکوفا می کند.عشق , احساس گرایی نیست بلکه شکوفایی احساس راستین و پالایش یافته است. حضرت ظهورمیان به خوبی آن را اوبیان کرد:"بهترین دان عشق را و بگذر از هر چه جز ". تنها این نکته می ماند که برای تک تک شما سالی واقعا فرخنده و سرشاراز شادمانی آرزو کنم. جمیل الدّین موریس ظهوری , سوتهمپتون2015دسامبر ترجمه : مریم تیموری مقدّم |