Photographs by Nargis Ilkhani
عكاس نرگس ایلخانی

باز آمدم چون عید نو تا قفل زندان بشكنم
وین چرخ مردم خوار را چنگال و دندان بشكنم
هفت اختر بی آب را كاین خاكیان را می خورند
هم آب بر آتش زنم هم باده هاشان بشكنم
از شاه بی آغاز من پران شدم چون باز من
تا جغد طوطی خوار را در دیر ویران بشكنم
ز آغاز عهدی كرده ام كاین جان فدای شه كنم
بشكسته بادا پشت جان گر عهد و پیمان بشكنم
امروز همچون آصفم شمشیر و فرمان در كفم
تا گردن گردنكشان در پیش سلطان بشكنم
روزی دو باغ طاغیان گر سبز بینی غم مخور
چون اصل های بیخشان از راه پنهان بشكنم
من نشكنم جز جور را یا ظالم بد غور را
گر ذره ای دارد نمك گبرم اگر آن بشكنم
هر جا یكی گویی بود چوگان وحدت وی برد
گویی كه میدان نسپرد در زخم چوگان بشكنم
گشتم مقیم بزم او چون لطف دیدم عزم او
گشتم حقیر راه او تا ساق شیطان بشكنم
چون در كف سلطان شدم یك حبه بودم كان شدم
گر در ترازویم نهی می دان كه میزان بشكنم
چون من خراب و مست را در خانه خود ره دهی
پس تو ندانی این قدر كاین بشكنم آن بشكنم؟
گر پاسبان گوید كه "هی" بر وی بریزم جام می
دربان اگر دستم كشد من دست دربان بشكنم
چرخ ار نگردد گرد دل از بیخ و اصلش بركنم
گردون اگر دونی كند گردون گردان بشكنم
خوان كرم گسترده ای مهمان خویشم برده ای
گوشم چرا مالی اگر من گوشه نان بشكنم؟
نی نی منم سر خوان تو سرخیل مهمانان تو
جامی دو بر مهمان كنم تا شرم مهمان بشكنم
ای كه میان جان من تلقین شعرم می كنی
گر تن زنم خامش كنم ترسم كه فرمان بشكنم
از شمس تبریزی اگر باده رسد مستم كند
من لاابالی وار خود استون كیوان بشكنم
       مولانا
This file is not intended to be viewed directly using a web browser. To create a viewable file, use the Preview in Browser or Publish to Aabaco Web Hosting commands from within SiteBuilder.